سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گل گندم

دل نوشته هایی از جنس بلور

دیدم دلم گرفته هوا ی گریه دارم
تو این غروب غمگین دور از رفیق و یارم
دیدم دلم گرفته دنیا به این شلوغی
این همه آدم امامن کسی رو ندارم
دیدم غروبه اما نه مثل هر غروبی پهنا ی آسمونو
هرگز ندیده بودم از غم به این شلوغی
دیدم که جاده خسته س از اینکه عمری بسته س
اونم تموم حرفاش یا از هجوم بارون یا از پلی شکسته س
اونم تموم راههاش یا انتها نداره یا در میونه بسته س
من و غروب و جاده رفتیم تا بی نهایت
از دست دوری راه یکی نداشت شکایت
گم شدیم از غریبی من و غروب جاده
از بس هوا گرفته از بس که غم زیاده
پر از غبار غم بود هر جا نگاه میکردی
کی داشت خبر که یک روز میری که برنگردی


نوشته شده در سه شنبه 91/5/24ساعت 1:37 عصر توسط گندم نظرات () |

Design By : Mihantheme